Search
Close this search box.

5 قدم برای غلبه بر بی‌حوصلگی

so-bored

غلبه بر روزهایی که حس و حال انجام هیچ کار را نداریم.

همه‌ی ما در زندگی پرفراز و نشیب خود، با روزهای سختی مواجه شده‌ایم. روزهایی که حس کرده‌ایم وزنه‌ای چند تنی به پایمان بسته شده و توان بلند شدن و حرکت را از ما گرفته است. روزهایی که  انبوهی از وظایف و مسئولیت‌های تلنبار شده روی یکدیگر داشته‌ایم. اما انرژی و به اصطلاح نایی برای رسیدگی به آن‌ها در خود پیدا نکرده‌ایم. روزهایی که بی‌حوصلگی و بی‌حالی بر ما غلبه کرده و ما را از انجام وظایفمان بازداشته است. روزهای کلافه کننده‌ای که به مرور، ما را به سمت تجربه اضطراب و افسردگی سوق داده است. اضطراب و افسردگی حالتی است که می‌تواند ما را نسبت به چیزهایی که زمانی برایمان مهم و با ارزش تلقی می‌شده، بی‌توجه و بی‌اهمیت کند.

در این مقاله کمی بیشتر از این حس و حال بایکدیگر صحبت می‌کنیم و این اطمینان خاطر را به شما می‌دهیم که در  این مسیر تنها نیستید. شما اولین فردی نیستید که این حس را تجربه می‌کند. این حالت برای تمامی افراد (چه افرادی که موفقیتی در زندگی خود کسب نکرده و چه افراد با موفقیت‌های کوچک و بزرگ بسیار) پیش آمده. و همگی ما به نوعی با آن دست و پنجه نرم کرده‌ایم.

در ادامه راهکارهایی که به ما کمک می‌کند، در چنین روزهایی بتوانیم مهربانانه‌‌تر با خود رفتار کرده و قدمی کوچک برای خروج از این حالت برداریم را برسی می‌کنیم.

برداشتن قدم‌هایی کوچک، از جمله برنامه‌ریزی، اختصاص دادن زمانی برای سرگرمی و همچنین در مسیر ارزش‌های خود حرکت کردن، می‌تواند به ما برای عبور از این مرحله سخت و طاقت‌فرسا کمک کند.

گیر کردن در تله‌ی بی‌کاری

گیر کردن در تار عنکبوت، واژه‌ای که در چرخه‌ی احساسات افراد تعریف شده نیست. اما با این حال دقیق ترین توصیفی است که میتوان برای زمانیکه با افسردگی و اضطراب دست و پنجه نرم میکنیم؛ تعریف کرد. تجربه این حس که، حال انجام کاری را ندارید، به نوعی گیر افتاده‌اید و حتی دیگر از انجام کارهایی که سابقا برایتان مهم بوده، لذت نمی‌برید و نمی‌توانید خود را مجبور به انجامشان کنید، میتواند برایتان مشکل‌ساز باشد.

تصور کنید در محیط کارتان وظایف مهمی به شما محول شده و باید تا مدت زمان مشخصی، وظایف خود را به اتمام برسانید. و یا ممکن است مراقبت و نگهداری از فرزندان جزو مسئولیت‌های شما باشد. و یا حتی دانش‌آموز و دانشجویی باشید که باید پروژه‌ی خود را تا زمانی مقرر تحویل داده و خود را برای امتحان آماده کنید. در تمام این حالت‌ها نداشتن حس و حال انجام کار برای شما مشکل ساز شده و می‌تواند عاملی تهدید کننده برایتان باشد.

بهتر است بدانیم که تجربه حس بی‌حالی غیرقابل اجتناب بوده و همگی ما روزهایی از زندگی خود را درگیر این حالت خواهیم بود. اما چه کنیم که با وجود داشتن مسئولیت‌ و وظایف خود، در چنین روزهایی بتوانیم اوضاع را کنترل کرده و از انفعال دوری کنیم؟!

قبل از رفتن به سراغ ادامه و اصل مطلب شاید بد نباشد پست دیگر روانمتر که راجع به روزهایی است که بی علت احساس غم به سراغمان می‌آید نیز مطالعه داشته باشید.

حال انجام هیچ کاری را ندارید یا بهتر بگوییم : بی‌حوصله‌اید.

وقتی که جسم شما احساس خستگی می‌کند و قدرت انجام کاری را ندارد، تصمیم می‌گیرید استراحت کنید. اما زمانی که روان شما خسته است و حس انجام کاری را ندارد، شرایط پیچیده‌تر میشود. گاهی اوقات استراحت به اندازه‌ای که برای خستگی جسمانی مهم است؛ به همان اندازه نیز برای خستگی روانی ضروری است. برای مثال استرس میتواند تهدید کننده‌ای قوی برای احوال ما بوده و تاثیر به سزایی در سلامت روان ما داشته باشد. این احساس که “من حال انجام این کار را ندارم” همچون چراغ چشمک زن موتور ماشینی عمل می‌کند که قبل از خرابی و مشکل اصلی، روشن شده و به ما هشدار وقوع اتفاقی جدی‌تر را میدهد.

پس ضروری است که از این حس و حال به سادگی نگذریم و زمانی که احساس میکنیم بدون هیچ دلیل مشخص و واضحی “حال انجام کاری را نداریم” این حس را به عنوان چراغ چشمک زن اخطار درنظر گرفته و آن را برسی کنیم.

گذشته از آن، اجتناب از انجام دادن کارها و وظایف با این دلیل که “حس انجام آن کار را نداریم” حتی می‌تواند ما را در مسیر حرکت به سوی افسردگی هدایت کند.

بهتر است قبل از ارائه راه حل برای رفع این حالت شما را با اصطلاحی مهم به نام “تحریف شناختی” آشنا کنیم.

تحریف شناختی

تحریفات شناختی، اشتباهات مغز در چارچوب افکار و احساسات و دیدگاه‌هایی است که فرد نسبت به خود و دنیای اطراف خود دارد. تحریف شناختی، برچسبی است که فرد بر اساس نگرش خود به موقعیت‌ها میزند. در صورتی که دچار اشتباه شده و واقعیت از دید او حقیقت ندارد.

در درمان شناختی رفتاری، دلیل تراشی احساسی یک عادت تفکر قدرتمند است. احساسات میتواند ما را نسبت به واقعیتی متقاعد کند که با انچه حقیقت دارد مطابقت داشته و یا نداشته باشد. گاهی اوقات فکر میکنیم “حس انجام کاری را نداشتن” به این معناست که ما از پس انجام آن کار بر نمی‌آییم. این نقطه دقیقا همان‌جایی است که به دنبال دلیل تراشی احساسی رفته و به تحریفات شناختی دچار شده‌ایم. اگر بدون عینک تحریف شناختی بخواهیم به حقیقت یک اتفاق نگاه کنیم؛ “حس انجام کاری را نداشتن” به این معنا نیست که در انجام آن کار ناتوان هستیم. بلکه به این معناست که روان ما نیاز به استراحت و تجدید قوا دارد و باید فکری به حال آن کنیم.

گاهی اوقات اولین راهکاری که برای رفع این خستگی و بی‌حالی به ذهنمان می‌رسد این است که منفعل باشیم و هیچ کاری انجام ندهیم. اما این حالت که بخواهید انرژی خود را با بی تحرکی و فعالیت نکردن حفظ کنید، نه تنها باعث از دست دادن فرصت‌ها و گذر زمان باعث میشود؛ بلکه باعث شده چیزهایی که برایتان مهم است را نیز از دست بدهید. و همین انفعال و از دست دادن فرصت‌ها، زمینه ساز اضطراب و افسردگی شما خواهد شد.

برای غلبه بر بی‌حوصلگی چه باید کنیم:

1-آرام پیش بروید (زندگی میدان مسابقه نیست).

اگر روان و یا بدنتان به شما سیگنال‌هایی داده است که برای انجام کاری اماده نیستید، آن را به عنوان نشانه‌ای درنظر بگیرید که بهتر است با احتیاط بیشتر پیش روید. بهتر است کارهایتان را الویت‌‌بندی کرده و  آنهایی که نیاز به انجام در اسرع وقت دارند را در الویت قرار دهید. بدانید که هیچ اشکالی ندارد، کل کار را در یک روز به اتمام نرسانید، مخصوصا زمانهایی که با دوره‌های افسردگی و بی‌حوصلگی دست و پنجه نرم می‌کنید. همینکه بتوانید بخش خیلی کوچکی از کار را شروع کرده و به انجام برسانید کافی است که احساس رضایت کنید.

2- به خود استراحت دهید.

اشکالی ندارد که هرازگاهی به خود استراحت دهید و وقفه ایجاد کنید. روزهایی که احساس میکنید خلق پایینی دارید. ممکن است برنامه‌ای را انتخاب کنید که استراحت و وقفه‌های طولانی مدت بیشتری در روز برای شما داشته باشد. این استراحت می‌تواند در اختصاص دادن زمانی به خودتان و فاصله گرفتن از جمعیت و یا زمانی برای بودن با دوستان و گفتگو با آنها باشد. این وقفه‌های استراحت می‌تواند برای هرشخص با توجه به ویژگی‌های شخصیتی و علاقه‌مندی‌های او متفاوت باشد. اینکه بتوانید منبع انرژی خود را پیدا کرده و یاد بگیرید از چه کاری لذت برده و انرژی می‌گیرید، به خودتان بستگی دارد.

3- برای کارهای راحت و قابل دسترسی، برنامه‌ریزی کنید.

اگر می‌توانید برای کارهایی برنامه ریزی کنید که قابلیت انجام شدن به راحتی را دارند. نیازی ندارد انجام این کار لزوما بزگ و سخت باشد. کارهای کوچک و ساده مثل نگاه کردن به پرندگان یا حتی روشن کردن یک عود در آخر روز برای خودتان می‌تواند از جمله کارهای کوچک و ساده‌ای باشد که حال خوبی را برای شما به دنبال دارد. حتی می‌توانید برای اجرایی شدن اینکارها جایزه‌ای برای خود مشخص کنید.

4- وظایف خود را در چند روز پخش کنید.

اشکالی ندارد که مسیر را برای خود به قدم های کوچک تقسیم کنید.

اینکه حس و حال انجام کاری را نداشته باشید با اینکه اصلا کاری را شروع نکنید متفاوت است. شما میتوانید کار خود را به بخش‌های کوچک تبدیل کرده و سعی کنید فقط بخش کوچکی از کار را در روز به انجام رسانید. با این شیوه، بعد از چند روز متوجه می‌شوید که تمام کار را به انجام رسانده‌اید.

5- روزتان را با چیزی که به شما انرژی میدهد شروع کنید.

این فعالیت انرژی بخش برای بعضی‌ها گوش دادن به موسیقی، زمانی که در تخت دراز کشیده‌اند. و برای بعضی پیاده روی صبح گاهی است. شروع روز، با چیزی که به شما انرژی میدهد میتواند نقطه پرشی باشد که شما را از این حال خارج کند و روز شما را بسازد.

بی‌حوصلگی، اضطراب و افسردگی میتواند در بخش‌هایی از زندگی احساس شود، اما انجام فعالیت و مشغول کردن خود، کاری است که برای عبور از این قسمت‌ها ضروری است.

اگر فکر میکنید، روزها با چنین شرایطی را بیش از حد تجربه می‌کنید، یک روانشناس و مشاور میتواند به شما در این جنگ کمک کند.

همچنین روان درمانی و دارو درمانی از جمله اقداماتی است که به شما کمک میکند بازتوانی خود را بدست آورید و قدرتمندتر شود.

منبع اصلی مقاله

ترجمه: مهدیه گنجی منش – کارشناس ارشد روانشناسی

مقالات مرتبط